نگاهی به تفاسیر موضوعی معاصر

پدیدآورسیدمحمد ایازی

نشریهمجله کیهان اندیشه

شماره نشریه28

تاریخ انتشار1390/01/17

منبع مقاله

share 1113 بازدید
نگاهی به تفاسیر موضوعی معاصر

سید محمد ایازی

پیشگفتار

توجه و گرایش به تفسیر موضوعی، در دوره معاصر و روشهای گوناگونی که افراد و گروهها و موسسات مختلف در زمینه تحقیق و تنظیم آن پیش گرفته‏اند، موجب گردیده است که این شیوه تفسیری جایگاه ویژه‏ای را در میان شیوه‏های دیگر به خود اختصاص دهد.
البته هر فعالیتی، در شرایط کنونی، در جهت تبین معارف قرآنی گامی ستودنی و با ارزش است و در این مقطع از غربت قرآن، ناچیز می‏باشد.اما لازم است همانند دیگر فعالیتهای تحقیقاتی، کلیات، روشها و چگونگی استفاده از این نوع تفسیر نیز روشن شود و دیدگاههای مختلف درباره آن مورد نقد و ارزیابی قرار گیرد.به همین دلیل این بحث دریچه‏ای است به سوی این افق از پژوهشهای قرآنی.
امید است در سایه گسترش این مباحث و نقد و بررسی ابعاد گوناگون آن، گرایش به تفسیر موضوعی بیشتر گردد و محققان و مؤسسات و نهادهای قرآنی در تصحیح و تکمیل یکدیگر گام بردارند.

تفسیر موضوعی چیست؟

پیش از ورود در بیان اهمیت و روشهای تفسیر موضوعی، لازم است که تلقی رایج از تفسیر موضوعی مطرح گردد، تا مطالبی که در آینده طرح می‏شود، بر اساس تعریف و چهارچوب مشخصی از آن باشد.
هنگامی که سخن از تفسیر قرآن به میان می‏آید، ذهن به همان تفسیر ترتیبی(تفسیر تجزیه‏ای)جلب می‏شود، که آیات قرآن را به ترتیب موجود در بحث و بررسی قرار می‏دهد.
این شیوه، از صدر اسلام تاکنون در تفسیر قرآن معمول بوده و دانشمندان و عالمان بزرگ اسلام عمدتا از این شیوه استفاده کرده‏اند.
در برابر این شیوه، در دوره معاصر، راه دیگری برای دستیابی به معانی و حقیق قرآن رایج گشته است و آن این که تفسیر، آیات قرآن را براساس موضوعات مختلف مربوط به اصول و فروع اسلامی و پاسخگویی به نیازهای انسانی، در برابر مشکلات اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی و...مورد مطالعه و بررسی قرار می‏دد.
و سپس آنها را گردآوری و جمع بندی کرده، درنتیجه از مجموع آن، دیدگاه قرآن را درباره موضوع مورد نظر و ابعاد آن بدست می‏آورد.
این شیوه از تفسیر، در کلام مولای متقیان علی(ع)مورد اشاره و تأیید قرار گرفته است:«ان الکتاب یصدق بعضه بعضا» (1) :قرآن برخی از آن، برخی دیگر را تصدیق می‏کند.
و در جای دیگر می‏فرماید:«و ینطق بعضه بعضا، یشهد بعضه علی بعض» (2) :برخی آیات قرآن با آیات دیگر سخن می‏گوید و بعضی شاهد بر بعض دیگر است.
در این روش تفسیری قهرا آیات هر موضوع در کنار یکدیگر چیده می‏شود و مسائل موضوعات آن با توجه به آیات مختلف، بررسی، جمع بندی و سپس نتیجه گیری می‏گردد.
مثلا آنگاه که بخواهیم درباره«هدایت از نظر قرآن»صحبت کنیم، آیاتی را که در باب هدایت در طبیعت، هدایت در فطرت انسان، هدایت انبیاء و...هستند گرد می‏آوریم و از مجموع آنها موضوعاتی چون مفهوم هدایت، شرایط هدایت، قرآن و هدایت، ضلالت و هدایت، مظاهر هدایت، کیفیت هدایت انسان در قرآن را با این جمع‏بندی به دست می‏آوریم.در مجموع، این شیوه از تفسیر قرآن، «تفسیر موضوعی»نامیده می‏شود.

نقش تفسیر موضوعی

می‏دانیم نزول قرآن، در طول بیست و سه سال بعثت پیامبر و با توجه به نیازها و شرایط مختلف اجتماعی و حوادث گوناگون انجام گرفته و به صورت کتابی موضوعی نازل نشده است، بلکه همگام با حرکت امت اسلامی و نیازهای گوناگون آنان در شرایط مختلف:مبارزه با شرک و بت‏پرستی، آموزش توحید و اعتقاد به معاد و تشکیل حکومت اسلامی، خداوند آن را پیامبر(ص) نازل کرده است.از اینرو، بسیاری از آیات قرآن تنها یک بعد از ابعاد گوناگون موضوع را مورد بحث قرار می‏دهد.
مثلا:در مورد«قیامت»در بعضی آیات، فقط اصل امکان معاد مطرح می‏شود و در بعضی دیگر نشانه‏های قیامت و در برخی آیات دیگر خصوصیات و وقایعی که اتفاق خواهد افتاد، مانند حسابرسی، تجسم اعمال، گواهان، پل صراط و میزان اعمال که از خصوصیات قیامت است تبیین می‏شود.
در صورتی که اگر هر یک از آیات مربوط به قیامت را بخواهیم جداگانه و بدون در نظر گرفتن دیگر آیات مربوطه تفسیر کنیم، تنها به گوشه‏ای از آن پی برده‏ایم.بدون آنکه حقیقت قیامت و شرایط و حال انسانها را در کرده باشیم، ولی هنگامی که مجموع این آیات را یک جا کنار هم قرار دهیم، خواهیم دید که:
اولا، واقعیت و چگونگی قیامت را به دست می‏آوریم.
ثانیا، به ابعاد و مراحل آن پی خواهیم برد، که بدون این جمع‏بندی و کنار هم قرار دادن به دست نخواهد آمد و سئوالات در این باره به خوبی پاسخ داده نخواهد شد.
همچنین آیات مربوط به دیگر موضوعات، از جمله:انسان، جامعه، فلسفه احکام، نماز، جهاد و...، که اگر آیات هر یک، یک جا مورد توجه قرار گیرد، ممکن است حق مطلب اداء، و ابهامات موجود از طریق تفسیر موضوعی حل شود.در صورتی که بدون دست یازیدن به تمام آیات فقط همان بخش از موضوع روشن شده است.
همچنین آیات مربوط به محکم و متشابه که دستور می‏دهد، آیات«متشابه قرآن»را در پرتو محکمات تفسیر کنید، خود نوعی تفسیر موضوعی‏ است.
از طرف دیگر، اگر نظر قران را درباره مشکلات اجتماعی و نیازهای انسان جویا شویم و یا اگر نظر اسلام را درباره مثلا:اقتصاد، سیاست، تعلیم و تربیت، علم و آگاهی، آزادی، حکومت، جستجو کنیم امکان ندارد تفسیر ترتیبی، پاسخگوی تمام ابعاد موضوع مورد نظر باشد و بدون تردید دیدن یک آیه گویای نظر کل قرآن را درباره آن موضوع نیست.
بنابراین، چاره‏ای نیست جز آنکه قرآن از دید تمام آیات مطالعه شود و با توجه به همه آیات و با رعایت اصول:عام و خاص، مطلق و مقید، مجمل و مبین، محکم و متشابه، نظر نهایی استخراج شود. زیرا بدون شک، قرآنی که هدایتگر جهانیان «هدی للعالمین»و نور آشکار«نورا مبینا»و بیانگر و تبین کننده هر امری در دایره هدف و رسالت پیامبر است‏«تبیانا لکل شیئ»، با یک آیه در یک موضوع که آیات دیگری درهمان موضوع را در جای دیگر آورده، تبین کننده به تمام معنا نیست و گرنه آن آیات را نمی‏آورد.
در این باره یکی از تفاسیر موضوعی چنین می‏آورد:
«به هر حال با تفسیر آیات مربوط به یک موضوع در پرتو هم، جرقه‏های تازه‏ای از میان آنها جستن می کند.جرقه‏هایی که در میان آنها معارف قرآنی است و راهگشای بسیاری از مشکلات عقیدتی و احکام اسلام می‏باشد.آیات قرآن را از این نظر می‏توان به کلمات جداگانه‏ای تشبیه کرد که هر کدام برای خود مفهومی دارد، اما وقتی آنها را در کنار هم بچینند، مفاهیم تازه‏ای می‏بخشد. خلاصه بسیاری از اسرار قرآن را جز از طریق تفسیر موضوعی نمی‏توان گشود، و به عمق آنها جز از این مسیر نمی‏توان راه یافت». (3)
به طور خلاصه برای تفسیر موضوعی این فواید را ذکر کرده‏اند:
1-دسته‏بندی کردن موضوعی قرآن و به دست آوردن نظر قرآن درباره اصول و فروع اسلام به گونه‏ای که بتوان برای موضوعات گوناگون اجتماعی، سیاسی، اخلاقی اقتصادی و اعتقادی پاسخی جامع استخراج کرد.
2-حل مشکلات آیات متشابه و آیاتی که بگونه‏ای ابهام داشته، که با کمک آیات دیگر این تشابه برطرف می‏گردد.
3-آگاهی از شرایط، خصوصیت، علل و آثار احکام و عناوین فرعی که در نتیجه جمع‏بندی آیات به شکل موضوعی به دست می‏آید.

تاریخچه تفسیر موضوعی

در این نوشته مجال توضیح گسترده درباره تاریخچه تفسیر موضوعی نیست و خود بحث جداگانه‏ای را می‏طلبد، اما از آنجا که بحث تاریخی کمک خوبی به اهمیت و ارزش تفسیر موضوعی می‏کند، به نکاتی کوتاه در این باره‏ اشاره خواهد شد:
تفسیر موضوعی، گر چه به قدمت تفسیر ترتیبی نمی‏رسد، و پس از ظهور تفاسیر روایی و مأثور ظهور و بروز کرده است، اما همانند تفسیر ترتیبی از مرحله ابتدایی و با شرحی کوتاه در موضوعاتی مانند احکام به شکل آیات الاحکام، اسباب نزول آیات، ناسخ و منسوخ و مجازات قرآن-شروع گردیده است و به تدریج با تفسیر قرآن به قرآن و جمع‏بندیهای موضوعی در ذیل تفاسیر ترتیبی در قرن معاصر رشد و تکامل یافته است.
نمونه‏های گویا از تفسیر موضوعی را می‏توان از بررسیهای موضوعی به شکل تک‏نگاری یا سلسله‏ای، همانند:زن در قرآن، انسان در قرآن، تاریخ از نظر قرآن و..جستجو کرد، چیزی که با سئوال و نیاز فرهنگی و اعتقادی جوامع به وجود می‏آمده و این حرکت زمینه را برای تفسیرهای موضوعی بسیار گسترده فراهم ساخته است.
لازم به یادآوری است که جوانه‏های تفسیر موضوعی، در کلمات و سخنان ائمه معصومین(ع) دیده می‏شود، زیرا ما به نمونه‏های فراوانی از روایات برمی‏خوریم که شیوه گردآوری آیات مربوط به یک موضوع و جمع‏بندی و سپس استفاده از آن را به ما آموخته است.
از آنجا که متأسفانه به علت رعایت اختصار، در این نوشته مجال ذکر آن نمونه‏ها نیست، مناسب است در این زمینه به کتابهای روایی تفسیر مراجعه شود.

روشهای تفسیر موضوعی

تردیدی نیست که تفسیر موضوعی نیز مانند سایر انواع تفاسیر، شیوه‏ها و روشهای مختلفی دارد و همه آنهایی که در این زمینه کار کرده‏اند، یکسان با تفسیر موضوعی برخورد نداشته‏اند.
گر چه این اختلاف عمدتا برخاسته از چگونگی تحقیق و تنظیم و ترتیب و نگرش به آن است، اما به هر حال تنوع قابل ملاحظه‏ای را بدان بخشیده است.
در ذیل چند شیوه و روش تفسیر موضوعی بگونه اختصار بیان می‏گردد:

1-شیوه خدا محوری

یکی از روشهای تفسیری که برخواسته از نحوه نگرش و چگونگی تنظیم نیز می‏باشد، تقسیم معارف قرآنی بر اساس محور«الله»است.در این تقسیم بندی موضوعی، معارف قرآن بر اساس اندیشه و ایده و جریانی هدفدار، تعقیب و تقسیم‏بندی می‏شود.بر اساس این روش موضوعات در عناوین کلی و عام و بر پایه«خدا محوری»مورد بحث و بررسی قرار می‏گیرد.
این روش توسط یکی از محققین چنین ترسیم شده است:
معارف قرآنی همانند آبشاری توفنده است که از منبع فیض الهی سرازیر می‏گردد و به هر بخش و مرحله‏ای که می‏رسد آنجا را سیراب می‏کند.این مراحل تقسیماتشان طولی است، نخست نقطه معینی دارد که از آنجا شروع می‏شود و از آنجا که لبریز شد، به مرحله دوم فیضان می‏کند و مرحله دوم از مرحله اول است، نه اینکه در کنار آن و قسیم آن باشد، گر چه تقسیمات طولی کم‏کم به جایی می‏رسد که پخش می‏شود و شاخه‏هایی هم پیدا می‏کند، اما اساس بر این است که معارف قرآنی را بر حسب مراتب طولی در نظر بگیریم. (4)
سپس نویسنده محترم دلایل برتری این طرح را چنین بازگو می‏کند:
«نخست آنکه محور آن«الله»تبارک و تعالی است و در کنار او چیزی را معرفی نمی‏کنیم
«هو الاول و آلاخر و الظاهر و الباطن»(حدید/3) برخلاف تقسیمات دیگر که در آن‏ها باید محور را اصلا چیز دیگری، مثل انسان قرار دهیم، یا اگر از توحید و عقاید هم بحث می‏کنیم، در کنار آن، اخلاق و احکام را هم به عنوان قسم اعتقادات مطرح کنیم، ولی در اینجا ابتدا یک بحث بیشتر نداریم، و جای هیچ بحثی هم در کنار آن نخواهد بود، و تا این بحث حل نشود و از آن فارغ نشدیم، به بحث دوم نخواهیم رسید». (5)
دوم، ترتیب منطقی بین مسائل و تقسیمات، حاصل می‏گردد، زیرا هنگامی که بحثهای مختلف سلسله‏ور به هم مربوط باشد، طبعا بحث قبلی نوعی تقدم بر بحث بعدی خواهد داشت که روشن و قابل فهم است.برخلاف تقسیماتی که بحثها را در عرض یکدیگر قرار می‏دهد که در این صورت تقدم داشتن یکی بر دیگری محتاج به تبین و گاهی تکلف است.فرض کنید شئون فردی و اجتماعی انسان، دو بعد وجودی اوست.حال نخست بعد فردی را مطرح کنیم یا بعد اجتماعی را؟آیا این هر دو را مقدم بدانیم یا تقسیم دیگری را بر اساس شئون مادی و معنوی در نظر بگیریم، ولی اگر یک ترتیب منطقی بین عناوین موجود باشد و دسته‏بندی بر اساس همان ترتیب طبیعی و منطقی انجام گیرد.دلیل روشنی برای تقدم و تأخیر وجود خواهد داشت و نظام مسنجم‏تری به وجود می‏آید که اشکالات و طرحهای قبلی را نخواهد داشت. (6)
در نهایت، نویسنده محترم، نظام معارف قرآنی را به ترتیب زیر تقسیم‏بندی می‏کند:
1-خداشناسی.
2-جهان شناسی.
3-انسان شناسی.
4-راه شناسی.
5-راهنما شناسی.
6-قرآن شناسی.
7-اخلاق یا انسان‏سازی قرآن.
8-احکام فردی قرآن.
9-احکام فردی قرآن.
10-احکام اجتماعی قرآن.
البته در این تقسیم‏بندی، هر یک از این سر عنوانها را به مباحث و موضوعاتی ریزتر تقسیم‏بندی کرده و در پایان گفته‏اند:
بدین ترتیب معارف قرآن از نقطه آغاز هستی شروع و به ترتیب مراحل خلق و تدبیر الهی مورد بحث واقعی می‏شود و به بیان ویژگیهای جامعه آرمانی-انسانی ختم می‏گردد و درهمه مراحل، ارتباط با محور اصلی«الله»کاملا محفوظ است.
ویژگی این روش، یک پارچه دیدن همه موضوعات در سایه«خدا محوری»است.

2-روش تسلسل طبیعی

شیوه دیگر در تفسیر موضوعی قرآن، که شباهت زیادی با روش پیشین دارد، تفسیرموضوعی بر اساس تسلسل طبیعی بین آیات و موضوعات است.
مبتکر این روش درباره آن چنین توضیح می‏دهد:«در این روش مقتضای طبیعت بحث از جهت تسلسل حوادثی که به وقوع پیوسته و در کمال موضوع تأثیر دارد، رعایت می‏گردد.از اینرو، آنچه از مباحث که باید از نظر طبیعی و منطقی مقدم داشته شود، در اولویت قرار می‏گیرد و آنچه باید در رتبه متأخر آورده شود، پس از آن آورده می‏شود.زیرا طبیعت قرآن براساس هدفی که تعقیب می‏کند، پراکندن مباحث یک حادث و جمع‏آوری چند قضیه است.بدین جهت چاره‏ای نداریم جز آنکه تمام آیات مربوط به یک موضوع را بررسی کرده و از تمام سوره‏های قرآن، جمع‏آوری کنیم، چون در قرآن کم است موضوعی ک همه مباحث آن در یک سوره گرد آوری شده باشد، و داستان حضرت یوسف از همین نوادر است.
بنابراین، قرآن کریم که براساس یک تسلسل طبیعی و منطقی و یا تسلسل تاریخی آفرینش، مباحث خود را مطرح کرده است، ما آن را از عالم تکوین به عالم تشریع سرایت می‏دهیم و مباحث اجتماعی را براساس نظم طبیعی خود تنظیم می‏کنیم». (7)
سپس نویسنده محترم برای انتخاب نخستین موضوع یعنی بحث از آفرینیش چنین استدلال می‏کند:
«ما بدان جهت موضوع خلق و تکوین را مقدم می‏داریم، که در دعوت قرآنی به عنوان مسأله‏ای اصلی بر آن تأکید شده است زیرا اگر بحث آفرینش و آفریدن نباشد، انسانی نیست تا دینی و عقیده‏ای و نظم و اجتماعی صحیح باشد، زیرا خداوند آفرینش انسانها را آغاز کرد، سپس به آنان روزی داد و برای آنها پیامبر فرستاد تا احکام خدا را به آنان برسانند، عده‏ای مؤمن گشتند، و عده‏ای کافر، قرآن نور خداوند است که بوسیله آیاتش رسالت او را به جهانیان می‏رساند». (8)
با نگاهی به دو روش مذکور به خوبی روشن می‏شود که هر دو طرح، سخن ترتیب و نظم اعتقادی یا تسلسل منطقی و طبیعی برای تفسیر موضوعی پیشنهاد می‏کنند و نیز کار خود را برهمین اساس شروع کرده‏اند، و آشکار است که سخن از نوع نگرش متفاوت به تفسیر موضوعی‏نیست، بلکه چند گونگی در تنظیم و تقسیم و شروع در کار آن است.
از طرف دیگر، این تنظیم و دسته‏بندی براساس اجتهاد و دیدگاه شخصی نسبت به مباحث قرآنی است،
یکی بحث خود را«خدا محوری»و یکی «تسلسل طبیعی»می‏داد.ولی هر دو روش اجتهاد را بر شیوه تنظیم و ترتیب دخالت داده و نگرشی را بر تقدیم و تأخیر بحثها حاکم ساخته است.

3-شیوه موضوع مداری

روش دیگر در تفسیر موضوعی، این است که پیش از هر چیز به گرد آوری آیاتی که درباره یک موضوع در سراسر قرآن وارد شده است بپردازیم و بدون پیش داوریهای قبلی این آیات را در کنار هم چیده، یک یک تفسیر کنیم و سپس در یک جمع‏بندی رابطه آنها را با یکدیگر در نظر گرفته و از مجموع آنها به یک ترسیم کلی دست یابیم.
این شیوه از تفسیر در برابر تفسیر کلی یا جهان بینی قرآن مطرح گردیده است و نگرش خاصی را در تنظیم و ترتیب آن حاکم نساخته است، این تفسیر موضوعی به تعبیر تبیین کننده محترم آن در برابر تفسیر دیگری قرار می‏گیرد که از آن تفسیر ارتباطی یاد می‏شود و آن را مرحله‏ای دیگر از تفسیر دانسته‏اند، زیرا در شیوه تفسیر ارتباطی، موضوع ایمان، موضوع تقوی، و موضوع عمل صالح را در ارتباط با یکدیگر و با توجه به آیات قرآن و اشاراتی که در آن تفسیر می‏کنند و ارتباط این سه را با یکدیگر روشن می‏سازد. (9)
از اینرو، در این روش تفسیر موضوعی، محوری خاص و یا ترتیب منطقی الهام گرفته از قرآن مطرح نمی‏شود، بلکه یکایک موضوعاتی که وجود دارد، جمع‏بندی شده است، و به همین دلیل، موضوع آغازین این گونه از تفاسیر، معرفت (شناخت)یا هدایت و یا موضوعات دیگری قرار گرفته است.
گر چه دلیلی برای انتخاب این موضوعها در نخستین عنوان، ذکر نشده است، اما شاید به این دلیل بوده که مسأله شناخت، آغاز بحث جهان‏بینی و ایدئولوژی می‏باشد، یا کسانی ک هدایت را نخستین موضوع از تفسیر موضوعی که گزینش کرده‏اند، از آنرو که هدف بعثت انبیاء را هدایت دانسته‏اند.
هر چه باشد، حساسیتی، برای انتخاب نخستین عنوان به خرج نداده‏اند و آن چنان محور مداری که در شیوه اول و دوم مطرح شده، مورد توجه واقع نشده است.گر چه به موضوعات عام و کلی بها داده شده و روش خود را براساس سر عنوانهای عام اتخاذ کرده‏اند. *

4- شیوه توحیدی

در این روش، آیه‏های قرآن تقطیع نمی‏شود و بررسی روی آیات به طور مسلسل یعنی آیه به آیه (*)از کسانی که این شیوه را انتخاب کرده‏اند، می‏توان از استاد جوادی آملی، استاد مکارم شیرازی، و استاد جعفر سبحانی، یاد کرد.
نگاه کنید به کتابهای:
الف:جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن مجید، انتشارات فرهنگی رجاء
ب:مکارم شیرازی، تفسیر نمونه موضوعی، پیام قرآن، انتشارات مدرسه امیر المؤمنین
ج:جعفر سبحانی، معالم القرانیه، انتشارات توحید.
و مرتب انجام نمی‏گیرد، بلکه مفسر موضوعی، می‏کوشد تحقیقات خود را روی یک موضوع از موضوعات زندگی، از مسائل اعتقادی، اجتماعی و جهانی که قرآن متعرض آن شده متمرکز سازد. و درباره آن موضوع از قرآن استفاده کند.
برای مثال، عقیده به توحید، یا سنتهای تاریخ، یا کیفیت تکوین آسمان و زمین و این گونه مسائل را در قرآن مورد مطالعه قرار می‏گیرد.
نویسنده‏ای محترم درباره این روش چنین توضیح می‏دهد:
«هدف آن است که نظر قرآن و رسالت اسلام را درباره این موضوع‏ها از لحاظ زندگی و وضعیت جهانی روشن سازیم، از اینرو، مفسر توحیدی، برخلاف روشهای دیگر عمل می‏کند.او قبل از اینکه بخواهد به یکی از موضوعات زندگی، ایدئولوژی، اجتماعی و یا جهانی دست یازد، باید روی آن موضوع دقت و تمرکز ذهن به حد کافی مبذول داشته، از تجارب و اندیشه‏های دیگران تا آنجا که این اندیشه انسانی مطرح کرده چیزهایی بداند.از پرسشهایی که روش تطبیق تاریخی مطرح می‏کند معلوماتی بداند و سرانجام از خلأهای موجود با خبر باشد.
وقتی با این آگاهی‏های قبلی، آیه قرآن را بررسی کند، دیگر تنها شنونده‏ای جامد و گزارشگری بی‏تلاش نیست، بلکه برای طرح مسأله، در برابر قرآن به عنوان یک موضوع عرضه شده که با اندیشه‏ها و مطالعات وسیع بشری سر و کار دارد گفتگوی خود را با متن قرآن آغاز می‏کند.
مفسر می‏پرسد و قرآن پاسخ می‏دهد، مفسر در پرتو مجموعه تجاربی که از بررسی‏ها و کاوشهای بشری‏اش اندوخته است، می‏کوشد تا نظر قرآن را درباره آن موضوع به دست آورد و با مقایسه متن قرآن با فراگرفته‏هایش از افکار و بینش‏هایی که بهم رساند، نظر قرآن رابفهمد.
از اینجاست که می‏گوییم تفسیر موضوعی، یک کار محاوره و گفتگو با قرآن و گرفتن پاسخ از آن است، نه یک علکس العمل، منفی، یعنی تأثیرپذیری در مقابل قرآن.تفسیر موضوعی عملی است فعال و با هدف که در نتیجه آن، متن قرآن در یکی از حقایق بزرگ زندگی بکار گرفته می‏شود». (10)
این بود ترسیم کلی از روش چهارم در تفسیر موضوعی، ولی از آنجا که تبیین این روش نیاز به توضیح بیشتری دارد، مناسب است و ویژگیهای این روش را بیان کنیم:
یکی از ویژگیهای این روش، گستردگی و شمول موضوعات آن است، که به گستردگی نیازهای جامعه بشری و به بلندای اندیشه انسانی تنظیم می‏گردد.بدین گونه که پرسشهای جامعه بشری بر قرآن عرضه می‏گردد، سپس پاسخ قرآن دریافت می‏شود.
در این قسمت نویسنده عالی مقام مقایسه‏ای با روش موضوعی احادیث در فقه می‏کند و چنین می‏نویسد:
«فقه به یک معنا، تفسیر احادیث پیامبر و ائمه اطهار است و کتاب فقهی«جواهر»در حقیقت شرحی کامل از روایات کتب اربعه می‏باشد، ولی نه شرحی که روایات کتب اربعه را یکی یکی تشریح کند، بلکه این کتاب، روایات کتب اربعه رابر طبق نیازهای زندگی تشریح می‏نماید.
کتاب بیع، جعاله و احیاء موات، هر یک از این کتابها در موضوعات خود روایاتی را که مربوط به آن موضوع‏ها است گردآوری کرده و شرح می‏دهد، آنگاه آنجا را با یکدیگر مقایسه می‏کن، از مجموع آنها نظریه فقهی را استخراج می‏نماید.زیرا تنها دانستن معنای روایت کافی نیست.
همچنین تفسیر موضوعی وقتی بصورت می‏گیرد که یکی از موضوعات زندگی یا اعتقادی یا اجتماعی و جهانی مطرح گردیده، بخواهیم آن را از دیدگاه قرآن مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم، و نظر قرآن را درباره آن موضوع‏ها به دست آوریم.به احتمال قوی به همان اندازه‏ای که روش موضوعی در فقه باعث پرباری و پیشرفت فکر فقهی شده و به گسترش تحقیقات علمی در این زمینه منجر گشته تا همه مباحث فقهی را فرا گیرد،روش تجزیه‏ای(تفسیر ترتیبی)در تفسیر باعث رکود اندیشه اسلامی در زمینه‏های قرآنی شده است تا آنجا که آهنگ پیشرفت آن را کند کرده و کار تفسیر را به صورت عملی تکراری درآورده است». (1)
از جمله ویژگی‏های دیگر این روش، تأکید بر آگاهی و اطلاع مفسر از پاسخهای مکتب‏ها و جوامع از این پرسشهای و نیازها است.
به تعبیر دیگر، این روش از تفسیر موضوعی، نوعی تفسیر تطبیقی بین مکاتب جهان و قرآن است:و بدیهی است که مفسر باید پیش از تفسیر، از آن مکاتب اطلاع داشته باشد، تا بتواند نظریه اسلام را استخراج نموده و با آنها مقایسه کند.
آنچه تاکنون بیان شد، درباره روشها و شیوه‏ها در باب تحقیق و ترتیب تفسیر موضوعی بود، براساس کارهایی که در زمینه قرآن انجام گرفته است، گر چه امکان تداخل این روشها با یکدیگر ممکن است و در بعضی از مؤسسات تحقیقات قرآنی بین این روشها از نظر تنظیم و ترتیب و شیوه تحقیق نوعی جمع بوجود آورده‏اند و یا برای اتقان کار از هر دو روش ترتیبی و موضعی استفاده کرده‏اند،
اما این نکته را باید اضافه کرد:
در صورتی که روش تفسیر موضوعی بر اساس مایه‏های تجارب بشر باشد و از تجربیات و آزموده‏های دیگر علوم بهره‏برداری شود، این تفسیر، همیشه در حال تکامل و پیشروی قرار خواهد گرفت و می‏تواند پیوسته نوآوری داشته باشد.
همچنانکه موضوعات در حال گسترش و برخاسته از تجارب و نیازهای انسان است، قهرا هر چه این تجارب بیشتر و بیشتر گردد، افق این نوع تفسیر گسترده‏تر و میدانش بازتر و پربارتر می‏شود.
از طرف دیگر بنا به گفته مولای متقیان علی(ع)طبق نقلی که شده است«اضربوا بعض الرأی ببعض یتولد منه الصواب امخضوا الرأی مخض السقاء» (12) :رأیها را برخی بر برخی دیگر عرضه کنید(و آنها را کنار هم نهید)که رأی درست اینگونه پدید می‏آید.رأی و نظر را همچون شیری که برای آوردن کره آن در میان مشک می‏ریزند و می‏زنند، بزنید تا بوسیله تقابل و برخورد آرا و برخورد اندیشه‏ها به نظر درست برسید.
در پایان مقال باید یادآوری گردد:لازم و ضروری است که این روشها مورد بحث و نقد و سنجش قرار گیرد تا جهات حسن و زیانش نقد و بررسی شود، که در سایه این بحث و گفتگوها حقیقت روشن می‏گردد و انتخاب راه آسان می‏شود.

یادداشتها

(1)-نهج البلاغه، ط صبحی صالح، خطبه 18، ص 61.
(2)-همان مدرک، خطبه 133، ص 192.
(3)-پیام قرآن، تفسیر نمونه موضوعی، مکارم شیرازی، ج 1، ص 22.
(4)-مجموعه معارف قران، مصباح یزدی، ص 16.
(5)-همان مدرک، همان صفحه.
(6)-همان مدرک، ص 17.
(7)-المدخل الی تفسیر القرآن الکریم، سید محمد باقر ابطحی، ج1، ص 11.
(8)-همان مدرک، همان جلد و صفحه.
(9)-برای تفصیل بیشتر به پیام قرآن، تفسیر نمونه موضوعی، ج1، ص 30 مراجعه شود.
(10)-تفسیر موضوعی، سنتهای تاریخ در قرآن، شهید محمد باقر صدر7ص 93.
(11)-همان مدرک، ص 90.
(12)-الحیاة، حکیمی، ج1، ص 149.

مقالات مشابه

بازخواني تفسير موضوعي آيت الله جوادي آملي

نام نشریهحسنا

نام نویسندهسهیلا پیروزفر, زهرا طالبی

روش شناسی تفسیر موضوعی در روایات اهل بیت (ع)

نام نشریهتفسیر اهل بیت (ع)

نام نویسندهعلی راد, مسعود حسن‌زاده گلشانی

تفسیر موضوعی قرآن کریم از امتناع تا امکان

نام نشریهبلاغ مبین

نام نویسندهعباس زراع بیدکی

ماهيت تفسير موضوعي

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهمصطفی کریمی